بغض‌های فرو برده من

 

ناگفته ها


صفحه اصلی

آرشیو

June 2004

July 2004

August 2004

September 2004

October 2004

November 2004

January 2005

May 2005

July 2005

September 2005

October 2005

November 2005

December 2005

January 2006

February 2006

March 2006

May 2006

June 2006

July 2006

August 2006

September 2006

October 2006

November 2006

February 2007

March 2007

April 2007

June 2007

July 2007

August 2007

September 2007

October 2007

November 2007

December 2007

March 2008

April 2008

August 2008

September 2008

November 2008

December 2008

January 2009

February 2009

March 2009

April 2009

May 2009

June 2009

July 2009

September 2009

October 2009

November 2009

December 2009

January 2010

March 2010

April 2010

May 2010

June 2010

July 2010

August 2010

October 2010

November 2010

December 2010

January 2011

March 2011

May 2011


نظرات








Monday, March 30, 2009

Bitter reality

 
آدمهای زندگی من بر دو دسته‌اند:
آنهایی که افسوس می‌خورند چرا زودتر پیدایم نکردند
و آنهایی که حسرت می‌خورند چرا احمقانه از دستم دادند....



 

  Sunday, March 15, 2009

 
تو را در کبيسه‌ترين سال دنيا پيدا کرده‌ام
طولانی‌تر از تمام سال‌ها دوستت داشته‌ام
بی‌انتهاتر از تمام جاده‌های دنيا
بی‌سرانجام‌تر از تمام جاده‌های پيش رو

کم‌کمک وقت رفتن است

کپی رایت:‌ از ایـنـجـا



 

  Sunday, March 01, 2009

 
کسی که می‌رود، دیگر برنمی‌گردد. ممکن است کسی شبیه او برگردد، ولی او نیست، فقط شبیه اوست. کسی که می‌رود، حتی اگر برگردد، یک تکه‌اش را، یک تکه‌ی خیلی حیاتی‌اش را، آن جایی که رفته جا می‌گذارد. آن کسی که برمی‌گردد خودش نیست، یکی دیگر است، تازه اگر برگردد.

کسی که می‌رود، دیگر برنمی‌گردد.

Stripped Off



 

  ما و حافظ

 
ما و حافظ

ما بی غمان مست دل از دست داده‌ايم
همراز عشق و هم‌نفس جام باده‌ايم
بر ما بسی کمان ملامت کشيده‌اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ايم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشيده‌ای
ما آن شقايقيم که با داغ زاده‌ايم
گفتی که حافظ اين همه رنگ و خيال چيست
نقش غلط مبين که همان لوح ساده‌ايم