نفسم رو نگه میدارم.... انقدر... انقدر... که یه چیزایی عوض شه
روحم هست، خودم نیستم... خودم هستم... روحم نیست
دلم میخواد که دیگه خیلی چیزا رو نخواد
.
عزیزم... تو دیگه خیلی وقته عزیزم نیستی
.
تو از همین نزدیکیها... آنجا که سیاهی دمیده آمدهای
.
اگه مورد خیانت واقع شدی و دلت سوخت، به تمام دفعاتی فکر کن که خودت خیانت کردی و بدون حقش بود....
اگر هم خیانت نکردی خاک بر سرت!
.
تبصره: همه حقشونه
هیچ چیز برای گفتن نمیماند بعضی وقتها....
جز این که...
حیف شعرهایم.... حـیـف
بعضیهای دیگری هم هستند که به جای شرمندگی طلبکار میشوند... آنها.....
.
.
....هیچ
و بعضیها هستند که همه کار با تو میکنند و در آخر فقط شرمنده هستند.....
.
.
نمیفهمند شرمندگی از هزار فحش بدتر است؟
و ما هیچکدوم اون چیزی نیستیم که به نظر میآییم
و بعضیها هستند که هرچقدر هم به تو حالت تهوع بدهند، ارزش یک استفراق ساده را هم ندارند....
آیا همه آنهایی که با دروغ رفتند،
فکر نکردند
به روزی که اگر خودشان هم نیایند دروغشان میآید؟